زمان جاری : چهارشنبه 13 تیر 1403 - 7:32 بعد از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 212
نویسنده پیام
smaill آفلاین


ارسال‌ها : 7
عضویت: 18 /11 /1390
سن: 20

تشکر شده : 12
داستان زیبا از ملاقات با خدا

روزی مرد جوانی نزد شری راماکریشنا رفت و گفت :

میخواهم خدا را ملاقات کنم ، خدا را همین الان ببینم!!

کریشنا گفت : قبل از آنکه خدا را ببینی باید به رودخانه گنگ بروی

و خود را شستشو بدهی.

کریشنا آن مرد را به کنار رودخانه برد و گفت : بسیار خوب حالا برو توی آب..

هنگامی که جوان در آب فرو رفت ، کریشنا او را در زیر آب نگهداشت.

عکس العمل فوری این بود که برای بدست آوردن هوا مبارزه کند.

کریشنا متوجه شد که آن شخص دیگر بیشتر از این نمیتواند در زیر آب بماند،

به او اجازه داد از آّب خارج شود.

در حالی که آن جوان در کنار رودخانه بریده بریده نفس میکشید، کریشنا از او

پرسید : وقتی در زیر آب بودی به چه فکر میکردی؟

زن ، بچه ، یا اسم یا مقام و شهرت؟ یا مال و منال دنیا؟

مرد پاسخ داد : نه! به تنها چیزی که فکر میکردم هوا بود.

کریشنا گفت: هر وقت قادر بودی به خدا هم به همان طریق که به هوا فکر میکردی ،

فکر کنی فوری او را خواهی دید.


امضای کاربر : «آیــنـده ازآنِ مـلتـی اسـت کــه گـذشتـه ی خـویـش را بشـناسد»
دوشنبه 15 اسفند 1390 - 14:54
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از smaill به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: admin & emeraldthunder &
emeraldthunder آفلاین



ارسال‌ها : 578
عضویت: 3 /11 /1390
سن: 19
تشکرها : 154
تشکر شده : 142
پاسخ : 1 RE داستان زیبا از ملاقات با خدا

بارک الله فیک......منتظر جدیدترینا هستیم


سه شنبه 02 خرداد 1391 - 12:51
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :

theme designed for MyBB | RTL by MyBBIran.com