بنام خدا
خطبهٔ اول:
ستایش از آنِ خداوند بزرگ والامرتبه است، آنکه دارای عزت و قدرت و جلال است، او که برق را میفرستد که بیم و امید بندگان را برانگیخته و ابرهای سنگین را به وجود میآورد، شکافندهٔ دانه است و او سختکیفر است. هرآنچه در آسمانها و زمین است، و سایههایشان، شبانگاهان و صبحگاهان، مطیعانه یا به اجبار سجدهٔ او را میبرند، و گواهی میدهم که معبودی به حق نیست جز الله که واحد است و شریکی ندارد، و گواهی میدهم که محمد، بندهٔ او و پیامبرش است، او دارای خصلتهای والا بود و در گفتار و کردار اسوه و الگو، راستگو بود و تصدیق شده از نظر قلب و زبان و جوارح، پس درود و سلام خداوند بر وی و بر همسران، مادران مومنان، و بر اهل بیت و یاران وی و تابعین و همهٔ کسانی که تا قیامت به نیکی پیروی آنان نمایند.
اما بعد:
توصیهای که به خود و شما مینمایم، تقوای خداوند ـ سبحانه و تعالی ـ است که همان توصیهٔ وی برای پیشینیان و پسینیان است:
{ وَلَقَدْ وَصَّيْنَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَإِيَّاكُمْ أَنِ اتَّقُوا اللَّهَ } [نساء: 131]
(و بیتردید کسانی را که پیش از شما به آنان کتاب دادیم و شما را چنین توصیه نمودیم که پروای الله را داشته باشید)
{ فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ وَاشْكُرُوا لَهُ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ } [عنکبوت: 17]
(پس از نزد الله روزی بخواهید و او را عبادت کنید و شکر او را به جای آورید. به سوی باز خواهید گشت)
خداوند این جهان را چه جهان بالا و چه جهان پایین، با انس و جن آن، و ملائکه و جماد و حیوانات و پرندگانش آفرید تا تنها او را عبادت کنند و برای او شریکی نیاورند و تا همهٔ این جهان در برابر عظمت او فروتن شود و نسبت به عبودیت پروردگار یقین یابند، چنانکه خداوند متعال فرموده است:
{ وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ } [ذاریات: 56]
(و جن و انس را جز برای آن که مرا عبادت کنند نیافریدم)
و چنانکه خداوند متعال در جای دیگری میفرماید:
{ وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا ذَلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ } [ص: 27]
(آسمان و زمین و آنچه میان آنهاست را بیهوده نیافریدیم. آن گمان کسانی است که کفر ورزیدند، پس وای از آتش بر کسانی که کفر ورزیدهاند)
و میفرماید:
{ وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَاعِبِينَ (38) مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ } [دخان: 38-39]
(و آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است را بازیچه نیافریدیم (38) آن دو را به جز برای حق نیافریدیم اما بیشتر آنان نمیدانند)
زیرا آفریدگار متعال، این جهان را بیهوده نیافریده و آن را بیهوده در اختیار بندگانش قرار ننهاده و زمین را بیهدف زیر سلطهٔ آنان قرار نداده است که در اطراف و اکناف آن سیر کنند و از روزی آن بخورند، چگونه چنین چیزی ممکن است در حالی که خداوند متعال میفرماید:
{وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَاعِبِينَ (16) لَوْ أَرَدْنَا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْوًا لَاتَّخَذْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ كُنَّا فَاعِلِينَ (17) بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَلَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ (18) وَلَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَنْ عِنْدَهُ لَا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَلَا يَسْتَحْسِرُونَ (19) يُسَبِّحُونَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ لَا يَفْتُرُونَ} [انبیاء: 16-20]
(و آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است را بازیچه نیافریدیم (16) اگر میخواستیم بازیچهای بگیریم بیتردید آن را از پیش خود برمیگرفتیم (17) بلکه حق را بر باطل فرو میافکنیم پس آن را در هم میشکند و بناگاه نابود میگردد. وای بر شما از آنچه وصف میکنید (18) و برای اوست هرکه در آسمانها و زمین است و کسانی که نزد اویند از عبادت او استکبار نمیورزند و درمانده نمیشوند (19) شب و روز بیآنکه سستی ورزند تسبیح او را میگویند)
از اینجاست که خداوند متعال کسانی را که معنای خلقت آسمانها و زمین را درک نکردهاند مورد توبیخ خود قرار میدهد، کسانی که خلقت را وسیلهای برای محقق ساختن عبودیت او به یگانگی قرار ندادهاند. خداوند متعال دربارهٔ آنان فرموده است:
{ قُلْ أَئِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ الْأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ وَتَجْعَلُونَ لَهُ أَنْدَادًا ذَلِكَ رَبُّ الْعَالَمِينَ } [فصلت: 9]
(بگو آیا شما به کسی کفر میورزید که زمین را در دو روز آفرید و برای او شریکان قرار میدهید؟ این است پروردگار جهانیان)
تا آنجا که میفرماید:
{ ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ }[فصلت: 11]
(سپس قصد آسمان نمود در حالی که بخار بود پس به آن به زمین فرمود خواه یا ناخواه بیایید. گفتند: فرمانپذیر آمدیم)
واقعا عجیب است! چگونه آنان که در زمینند از عبودیت او استکبار میورزند در حالی که آسمانی که سایه بر آنان افکنده و زمینی که بر آن هستند هر دو مطیع باری ـ جل جلاله ـ هستند؟ همین آن چیزی است که خداوند ـ سبحانه و تعالی ـ دربارهٔ آسمانها و زمینش گفته است.
و دربارهٔ پرندگان آسمان گفته است:
{ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ } [نور: 41]
(و پرندگان که در آسمان بال گشودهاند همه ستایش و تسبیح خود را میدانند)
و دربارهٔ دیگر جنبندگان و جمادات و درختان و سنگها فرموده است:
{ وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ } [اسراء: 44]
(و هیچ چیز نیست مگر آنکه به ستایش او تسبیحمیگویند اما شما تسبیح آنان را درک نمیکنید)
یعنی شما انسیان و جنیان عبادت و تسبیح آنان را درک نمیکنید.
پس ای انسان، عقل و قلب تو کجاست؟ و کجاست آن چیزی که خداوند به واسطهٔ آن تو را بر بسیاری از مخلوقاتش برتری داده است؟
کشته باد انسان، چه ناسپاس است، پروردگارش او را آفریده است، اما او در برابر دیگران سر خم میکند، پروردگارش به او روزی میدهد، سپس او از دیگران تشکر میکند، پروردگارش به واسطهٔ عقل و حکمت و انسانیتی که به او عطا کرده است او را گرامی داشته اما:
{ فَأَبَى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُورًا } [إسراء: 89]
(ولی بیشتر مردم جز سر انکار ندارند)
{ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ } [بقره: 243]
(اما بیشتر مردم شکر نمیگزارند)
{ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ } [اعراف: 187]
(اما بیشتر مردم نمیدانند)
{ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يُؤْمِنُونَ } [هود: 17]
(اما بیشتر مردم ایمان نمیآورند)
اما اسباب تعجب این است که: آنکه وسیلهٔ کامل را برای عبودیت در اختیار دارد از دیگر آفریدگار خداوند فروتنی کمتری پیشه میکند:
{أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَكَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ وَكَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذَابُ وَمَنْ يُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُكْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ} [حج: 18]
(آیا ندیدهای که برای الله سجده میبرد هر که در آسمانها است هر که در زمین است و [همچنین] خورشید و ماه و ستارگان و کوهها و درختان و جنبندگان و بسیاری از مردم، و بسیاری هستند که عذاب بر آنان واجب شده است و الله هر که را خوار دارد او را هیچ گرامیدارندهای نیست. همانا الله هر چه بخواهد انجام میدهد)
خوب در این آیه تامل نمایید که خداوند متعال از میان آفریدههایی که در ذکر نموده است تنها انسانها را مستثنا گردانده است چنانکه در آیات دیگری میفرماید:
{ فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَمِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ } [بقره: 253]
(پس برخی از آنها ایمان آورند و برخی از آنها کفر ورزیدند)
{ وَمَا أَكْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ } [یوسف: 103]
(و بیشتر مردم حتی اگر [در هدایتشان] حریص باشی مومن نیستند)
بندگان خداوند:
ما در زمانهای زندگی میکنیم که در آن زندگی مادی و نظریات فلسفی و انقلاب فناوری و زرادخانهٔ نظامی آکنده از روح خودخواهی و تجاوزکارانه، و ارادهٔ تکبر در زمین و از بین بردن جانها و کشتزارها به اوج خود رسیده است. اما این تمدن نتوانست روح انسانها را با رحمت و آرامش و حکمت و عدل و ایثار، سیر کند. دلیل این ادعا همین مسابقهای است که انسانها برای مسلح ساختن خود برگزار کردهاند، که چند برابر بیشتر از دیگر احتیاجات بشری از جمله اخلاق و غذا و آب است.
تا آنکه که این سهگانهٔ خفه کننده، یعنی: خلأ روحی و تحریف تاریخ و قهر نظامی بر سینهٔ بشر نشست و سپس اسلحهٔ کشتار جمعی پا به عرصه گذاشت و صلح را به معنای حماقت، و مهربان را به معنای ناتوانی و عدل را به معنای تسلیم معرفی کرد، و مفهوم حماقت را در حق کسی صادق گرداند که سعی دارد حق خود را به نام عدالت و رحمت بگیرد، تا آنکه به جایی رسیدیم نمیتوان مفهوم عدل را یافت مگر آنجایی که ستم است، و نمیتوان مفهوم صلح را دید مگر آنجا که جنگ است تا آنکه جهان امروز آکنده گردید از انواع رنگارنگی از تجاوزهای سیاسی و اقتصادی و نظامی، و امنیت برای بسیاری از جوامع تبدیل به سرابی شد دست نایافتنی.
راز پنهان در همهٔ این مصیبتها به حاشیه راندن صلح است؛ آری، صلح حقیقی که همان آرامش و استقرار است. صلحی که بندگی در برابر آن داورِ عادل را مقرر میگرداند و او را به عنوان پروردگار روزی دهنده که معبودی دیگر جز او نیست میشناسد. همان صلحی که خداوند، آن پادشاه پاک که نامش «سلام» است تشریع نموده است. همان صلحی که باطل از هیچ سو راهی بدان ندارد و از سوی حکیمی ستوده شده نازل شده است. صلحی از سوی پروردگار سوی به سوی بشریت:
{ وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا } [نساء: 125]
(و دین چه کسی بهتر از آن است که خود را تسلیم الله کرده است در حالی که نیکوکار است و از دین ابراهیم که به دور از شرک بود پیروی نمود و الله ابراهیم را به دوستی گرفته بود)
بشریت هرچه قدر تلاش کند و هر چه علوم و دانستههایش را صرف نماید و هرآنچه از اسباب را که در دست دارد استفاده نماید نخواهد توانست به مثقال ناچیزی از علم خداوند دست یابد چرا که خداوند میفرماید:
{ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ } [بقره: 255]
(و به چیزی از علم وی احاطه نمییابند مگر به آن اندازه که بخواهد)
پس بشریت را چه شده است که به شکوه و عظمت خداوند اقرار نمیکند، در حالی که آنان را در مراحل مختلف آفریده است؟ هیچ چیز جز صلحی که از سوی خداوند آمده است برای بشریت سودی نخواهد داشت.
در تاریخ هیچ مبدا یا دین یا اندیشهای نبوده که مهربانتری و رئوفتر و عادلتر از دین اسلام باشد، و برای این ادعا نمیتوان دلیلی روشنتر از این آورد که در این دین در حل جنگ با دشمن نیز کشتن پیرمردان و کودکان و زنان و قطع کردن درختان جایز نیست، چه صلحی بزرگتر از این صلح؟!
اما بسیار جای تاسف است که برخی از مسلمانان همهٔ اینها را میدانند اما به سمت شعارهای براق و فلسفههایی میشتابند که خداوند برای آن دلیلی نیاورده است و اسلام را آنگونه که نیست تفسیر میکنند.
بدون شک هرچه بیداری و نگاه تیزبین مسلمانان نسبت به حقیقت اسلام ضعیفتر باشد همانطور شوق آنان به سوی سراب صلح پوشالین بیشتر خواهد شد، رنگ زیبای آن را خواهند دید و طعم تلخ آن را حس نخواهند کرد، اشک دروغین را خواهند دید و توپخانه را نخواهند دید، میدانند که مار هنگام نیش زدن تبسم نمیکند اما کسانی را که در حال نیش زدن میخندند نخواهند دید.
چه زیبا است مثال ابوحاتم بُستی که از یکی از شیوخ خود نقل میکند که صیادی در روزی طوفانی گنجشکها را شکار میکرد و باد باعث میشد گرد و خاک به چشم او رود و از آن اشک جاری شود. آن صیاد همین که گنجشکی را میگرفت بالش را می شکست و در کیسه میانداخت. مردی که این صحنه را میدید به دوستش گفت: چه دلرحم است! نمیبینی از چشمش اشک فرو میریزد! دوستش به او گفت: به اشک چشمانش نگاه نکن، به کار دستش نگاه کن!
{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ (208) فَإِنْ زَلَلْتُمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْكُمُ الْبَيِّنَاتُ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ} [بقره: 208-209]
(ای کسانی که ایمان آوردهاید همگی به تسلیم و اطاعت الله درآیید و از گامهای شیطان پیروی نکنید که همانان او دشمنی آشکار برای شماست (208) و اگر پس از آنکه برای شما دلایل آشکار آمد دستخوش لغزش شدید بدانید که الله عزیز و حکیم است)
لازم است که هر کدام از ما خود را از خودخواهی و بیمسئولیتی برهاند و قید و بندهای منفیگرایی و بیمبالاتی را از خود باز کند تا بتواند تبدیل به یکی از آجرهای برج باشکوه اسلام شود. ساختمانی که هرکه بنایش کرد زیان نمیبیند و هر که در آن ساکن شد پشیمان نمیشود.
زیرا شناخت واقعی خداوند و ایمان به آنچه از سوی وی آمده است تنها راه تفاوت نهادن میان صلح حقیقی و صلح دروغین است، زیرا صلح در اسلام به معنای عدالت و صدق و امانتداری و رحمت است، اما صلح در مفهوم دروغین خود بر مصلحت شخصی و قدرت و سلطهٔ قویترها استوار است، همان اساس جاهلی که ظلم و ستم ورزیدن را از خصلتهای اساسی بشر میداند، یا آنطور که میگویند: «هر که ستم نمیکند حتما نمیتواند!» و خداوند متعال از قول اصحاب کهف چه زیبا میفرماید که:
{ إِنَّهُمْ إِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَلَنْ تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا } [کهف: 20]
(آنها اگر به شما دست یابند سنگسارتان میکنند یا شما را به دین خود باز میگردانند و آنگاه هرگز رستگار نخواهید شد)
خداوند متعال برای من و شما در قرآن بزرگ برکت نهد و با آیات و ذکر حکیم سود رساند. این سخن خویش را گفته، اگر صحیح بود از سوی خداوند و اگر خطا، از سوی نفس و شیطان بود، و از خداوند آمرزش میخواهم که او بسیار آمرزنده است.
--------------------------------------------------------------------------------
خطبهٔ دوم:
خداوند را برای احسانش ستایش میگویم و برای توفیق و منتش شکر میگویم و گواهی میدهم که معبودی به حق نیست جز الله که واحد و بیشریک است و گواهی میدهم که محمد بندهٔ خدا و پیامبر او و دعوتگر به سوی رضوان اوست. درود و سلام خداوند بر او و بر اهل بیت و یاران او باد…
اما بعد، ای مردم:
ما هنگامی که دربارهٔ صلح که همان اسلام است سخن میگوییم و اعتقاد داریم این دین تنها راه نجات بشریت از تاریکیهای سرگردانی و انحراف عقیدتی و اخلاقی و فکری و نظامی است، هنگامی که از این سخن میگوییم منظورمان این است که برای صلح حتما باید پستی و سر به زیر انداختن و تسلیم را پذیرا شد، هرگز؛ امتی که جز برای پروردگار خود به رکوع نمیرود ممکن نیست برای کس دیگری فروتنی پیشه کند، امتی که جز الله را نمیشناسد ممکن نیست از کسانی که الله را نمیشناسند شکست بخورد، اما اسلام همان صلح حقیقی است با همهٔ معنایی که این کلمه میدهد، زیرا خداوند متعال خود آنگونه است که خود فرموده است:
{ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ } [حشر: 23]
(آن [خداوندی که] سلامِ مومنِ (امنیت دهند) مهیمنِ (نگهبان) عزیزِ جبارِ متکبر است)
لفظ «سلام» یعنی صلح به صورت متصرف 44 بار در قرآن کریم آمده است در حالی که لفظ «حرب» یعنی جنگ تنها شش بار در کتاب خدا آمده است و مسلمانان در اقتدا به روسل خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ روزانه 10 بار این لفظ را بر زبان میآورند، زیرا ایشان پس از پایان نمازها میفرمودند: «أستغفرُالله، أستَغفِرُالله، أستَغفِرُالله، اللهمَّ أنتَ السلامُ ومِنكَ السلامُ، تبارَکتَ یا ذا الجلالِ والإکرام» [به روایت مسلم]
«سلام» یعنی صلح دین خداوند بر روی زمین است و خوشامدگویی مسلمانان به یکدیگر همین سلام است زیرا رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ میفرماید: «سلام را در میان خود فاش سازید» [به روایت مسلم]
در میدان نبرد نیز اگر دشمن کلمهٔ صلح و اسلام را بر زبان آورد واجب است که دست از او کشیده و او را مسلمان و برخوردار از صلح دانست زیرا خداوند متعال میفرماید:
{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ كَذَلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا} [نساء: 94]
(ای کسانی که ایمان آوردید، هنگامی که در راه الله به سفر [جهاد] رفتید خوب مطمئن شوید و به کسی که نزد شما اظهار اسلام میکند نگویید که تو مومن نیستی تا در پی متاع دنیا باشید زیرا نزد الله غنیمتهای بسیاری است. پیش از این شما نیز اینگونه بودید پس الله بر شما منت نهاد، پس خوب رسیدگی کنید که همانا الله به آنچه میکنید آگاه است.)
اگر این وضعیت دنیا باشد بهشتی که در آخرت است به طور کامل «دارالسلام» یعنی سرزمین صلح است:
{ وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلَامِ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ } [یونس: 25]
(و الله به سوی سرای سلامت فرا میخواند و هر که را بخواهد به سوی راه مستقیم رهنمون می شود)
خوشامدگویی مومنان در روزی پروردگار خود را دیدار خواهند کرد نیز سلام است:
{ تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلَامٌ وَأَعَدَّ لَهُمْ أَجْرًا كَرِيمًا } [احزاب: 44]
(درودشان روزی که که دیدارش کنند سلام است و برای آنان پاداش بزرگوارانهای آماده کرده است)
ملائکه نیز هنگام وارد شدن بر اهل بهشت بر آنان سلام میفرستند:
{ وَالْمَلَائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بَابٍ (23) سَلَامٌ عَلَيْكُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ } [رعد: 23-24]
(و فرشتگان از هر در بر آنان داخل میشوند (23) [و میگویند] سلام بر شما به سبب آنچه صبر پیشه کردید. چه نیکو است فرجام آن سرا)
زندگی مومنان در بهشت را نیز خداوند متعال چنین وصف نموده است:
{ لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا وَلَا تَأْثِيمًا (25) إِلَّا قِيلًا سَلَامًا سَلَامًا } [واقعه: 25-26]
(در آن سخن بیهوده و [یا] گناهی نمیشوند (25) و سختی نیست جز سلام و درود)
خداوند متعال برای من و شما در قرآن و سنت برکت نهد. اما بعد، ای مسلمانان بدانید که خداوند شما را به کاری امر نموده که خود نخست انجام داده و سپس ملائکه را بدان امر نموده و سپس شما را به آن امر نموده و فرموده است:
{ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا } [احزاب: 56]
خداوندا بر بنده و پیامبرت محمد و بر اهل بیت و یاران او و تابعین و کسانی که به نیکی تا قیامت از آنان پیروی نمایند درود وسلام فرست، و همینطور بر ما با عفو و کرم خویش ای مهربانترین مهربانان.
خدوندا اسلام و مسلمانان را عزت ده، خداوندا اسلام و مسلمانان را عزت ده، و قرض و وام را از وامداران بردار و بیماران ما و دیگر بیماران مسلمانان را شفا ده ای مهربانترین مهربانان.
خداوندا نفسهای ما را تقوا عطا کن و آن را پاک گردان که تو بهترین پاککنندهٔ آنی، تو ولی و مولای آنی ای مهربانترین مهربانان.
خداوندا ما را در سرزمینهایمان ایمن گردان و مسئولان ما را اصلاح نما و مسئولیتهای ما را بر عهدهٔ کسانی قرار ده که خشیت و تقوای تو را داشته و در پی خشنودی تو باشند، ای پروردگار جهانیان.
خداوندا تو آن اللهی که معبودی به حق جز تو نیست، تو بینیازی و ما نیازمندانیم، باران را بر ما نازل گردان و ما را از نومیدان مگردان، باران را بر ما نازل گردان و ما را از نومیدان مگران، باران را بر ما نازل گردان و ما را مایوس مساز، خداوندا خیر خود را به سبب بدی ما از ما دور نگردان… خداوندا ما خلقی از مخلوقات توایم پس به سبب گناهانمان فضل خود را از ما باز مدار.
{پروردگارا ما را در دنیا و آخرت نیکی عطا کن و ما را از آتش دوزخ دور گردان} [بقره: 201]
پاک است و بیعیب پروردگار تو، پروردگار عزت از آنچه مشرکان به دروغ وصفش میکنند و سلام بر پیامبران و آخرْ سخن آنکه: الحمدلله رب العالمین.